هو الشهيد
وقتي ما كوچيك بوديم خونه ژدر بزرگم تو يكي از روستاهاي گيلان بود . در اتاقش رو به حياط ،رو به يه درخت انار ترش باز مي شد . كيف مي كرديم يواشكي بريم سراغ انارها و اون بيدار شه و داد بزنه نخور ترشن ....
هه . يادش بخير