سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خط بارون

نیمه ینهان ماه

    نظر

به نام خدای بارون

فصل ها می ایند و می روند .واین چمن ولاله هایش را زمان در خود پنهان میکند.

گل ها با رنج می پژمردند..تا بذری فراهم  اورند،تا انچه جاوید می  ماند نه گل ، که (شگفتن) باشد،

چونان درختان بلندکه بر خاک می افتند تا روییدن و جوانه زدن باقی بماند .

پرسش این سرباز  از فرزند چند روزه اش ونیمه تمام ماندن سخنش به بغضی شکسته  میشود،

دراین روز گار چه معنای دیگری دارد جز انکه هر گل در دانه اش  شکفتگی در بهاری را می بیند..

که خود در ارزوی ان است وخواهد امد،(میدانی چرا نام  تو را مهدی گذاشته ام؟) 

این پیچک ستم پیشه ای که به ارامی بر اندام درختان تنومند حلقه میزند و زرد و خشک میکند

و خود همچنان به طراوت  خویش می ماند و بالاتر میرود چیست ؟ 

.

.

درخت،این پاسدار خسته است که شبها با سر و روی خاکی و پا های گل گرفته به خانه باز میگرددو

در قلب همسرش ان همه غرور و محبت وغم جمع  میشود که حتی  از گفتن  کلمه ای باز میماند.

ان درخت رو به زردی ،این مرد است که او را بعد از ازادی شهر ، ضعیف و از حال رفته و

 بی هوش به خانه اش میرسانند.

پیچک  محبتی  که تسخیر میکند رحم نمی کند ، زرد و ضعیف میکند و 

خود همچنان با طراوت و خیال انگیز قد میکشد و

بالا تر میرود.

چشمان همت وداع تر می شود و لب هایش  از دردی پنهان برهم فشرده میشود  تا دل بکند و

 شیره ی جانش را ذره ذره در طرا وت  وشادابی عشقی که به گردش  حلقه زده است جاری کند.  

.

.

این عشق ، این شگفت دوست به محبوب ،اولین واخرین دلیل بر حقیقت داستان خلقت انسان است......

.

.

محمد ابراهیم همت

تولد 12 فروردین 1334

اعزام به کردستان خرداد 1359

ازدواج با ژیلا بدیهیان  دی 1360

شهادت 24 اسفند 1362

 

پ.ن. همت ...نیمه ی پنهان ماه است ..

همت بودو خواست که بماند ..نه در جسم بلکه در ذهن من وتو.....

                                                                                              بارونی باشید...